دستان‌ها

از كتاب اوغوزها(1)

فاروق سومر

ترجمه: عبداليوسف آخوندنژاد

 

مقدمه                                                                                                    

چندي پيش شاهد انتشار كتاب «اغوزها» (تركمن‌ها) نوشتة مرحوم پروفسور فاروق سومر ، دانشمند برجستة تركيه بوديم كه با ترجمة روان و قلم شيواي محقق زحمتكش آقاي آنادردي عنصري به چاپ رسيده بود. آقاي عنصري با قبول زحمات فراوان ،‌اثر بسيار مهمي را پيش‌روي دانش‌پژوهان و محققين فرهنگ و تاريخ تركمن‌ها (و تركان) نهاده است. بر خود مي‌دانم كه اين موفقيت را به ايشان تبريك بگويم.

كتاب «اغوزها» Oguzlar(Türkmenler) از سه فصل به همراه ضمائم مختلف تشكيل شده است: فصل اول ، يعني مفصل‌ترين و جامع‌ترين فصل كتاب، به تاريخ اوغوزها اختصاص يافته است. فصل دوم كتاب، به تشكيلات قبيله‌اي شعب 24گانه اوغوز در آناتولي اشاره دارد.

آنچه كه در ذيل آمده ترجمة فصل سوم (دستان‌ها  Destanlar ) كتاب  Oguzlar  است. در اين فصل پروفسور فاروق سومر با بررسي و تطبيق روايتهاي مختلف اوغوزنامه و دستانهاي دده‌قورقوت به ساختار لشكري ـ اقتصادي ـ اجتماعي و سياسي اوغوزها پرداخته است و نظرات خود را در خصوص رفتار ،‌ خانواده ، پوشاك ، شكار و سرگرمي‌هاي قوم اوغوز انعكاس داده است.

 

دستان‌ها: (فاروق سومر)

دستانهاي دده قورقوت يگانه دستان ملي اوغوزهاست كه به زبان خود آنها نوشته شده. اين دستان ها تا چند قرن پيش در ميان تركان آناتولي با علاقه فراوان نقل  مي شد و عاملي بود تا آنها نسبت به اجداد خود اوغوزها وابستگي بيشتري حس كنند. طوري كه آناتولي در قرن پانزدهم ميلادي، شاهد جريان فراگيري از اغوزگرايي ( oguzçuluk ) بود. اما از قرن هفدهم به بعد اين دستان ها  كم كم اهميت خود را از دست دادند. عاشق ها جاي اوزان ها را گرفتند و اينان دستان جديدي را ترنم مي كردند. اين دستان جديد حكايت ماجراهاي كوراوغلي جلالي بود. بديهي است كه اين امر ارتباطي تنگاتنگ با فروپاشي نظام اجتماعي كهن در اواخر قرن شانزدهم داشت. با فروپاشي نظام كهن اجتماعي تنها دستان هاي دده قورقوت نبودند كه اهميت خود را از دست دادند بلكه اقتدار دولت نيز به تحليل رفت و ملت ] تركيه[ بصورت جمعيتي فقير و مضطرب درآمد. كوراوغلي، حكايت دستان وار اين جمعيت بود.

 دستان كوراوغلي از قرن هفدهم به بعد در ميان تركان ايران نيز گسترش يافت و  با استقبال آنها روبرو شد تا آنجا كه در جرگه دستانهاي ملي آنها درآمد. تفرق مذهبي و جنگهاي خونين  بين ترك هاي آناتولي و ايران نتوانسته بود مانعي در راه تداوم تبادل فرهنگي ـ قومي آنها پديد آورد. به همراه كوراوغلو، از آنجا نيز برخي رمان هاي عاميانه چون « كرم و اصلي »، «آرزو و قنبر» و « عاشق غريب » به تركيه راه پيدا كردند.

و اما در خصوص تركمن هاي ماوراء خزر؛ مي دانيم كه اوغوزنامه ها از ديرباز در بين آنها متداول بود و در آنها بحث هاي مهمي در ارتباط با دده قورقوت و سالور قازان جاي گرفته بود. با اين حال مي بينيم دستان هاي دده قورقوتي كه امروزه در دسترس ماست از طرف تركمن ها شناخته شده نيستند و در عوض دستان كوراوغلي در مدت زمان كوتاهي در ميان آنها نيز رواج يافته و به عنوان يك دستان ملي، مورد توجه قرار گرفته است. بدين ترتيب دستاني كه  در حول و حوش شخصيت كوراوغلي (geredeli celali koroglu ruşen) شكل گرفته بود همانند دستان هاي دده قورقوت بصورت دستان ملي تركان اوغوز و به عبارت ديگر اخلاف تركان غربي كه در سه كشور مجزا زندگي مي كردند درآمد.

در اين تحقيق  «حكايت تاريخ ترك ها و جهانگشايي هاي اوغوز »  جامع التواريخ و همچنين « دستان اوغوز خاقان » اويغوري  مجدداً تحت بررسي قرار نگرفته  و تنها به ذكر مطالبي در رابطه با ماهيت عمومي آن بسنده شده است.

در ابتدا لازم به يادآوري است كه دستان اوغوزخاقان اويغوري نيز در ايران، در عصر ايلخانيان و در زمان قازان خان و يا جانشين او به تصنيف درآمده است و در اين خصوص هيچ شبهه اي نبايد داشت. نوشته شدن اين  اثر در جايي ديگر و بخصوص در سرزمين اويغور غير ممكن است. زيرا آن حال و هواي معنوي كه باعث به قلم گرفته شدن آن شده بود. فقط در ايران و در دربار ايلخانيان و حواشي آن احساس مي شد. اين هواي معنوي را نوعي شعور قوي مليت گرايي ترك (Türkcülük ) گرمي مي بخشيد و اين شعور پان تركيستي عامل بوجود آمدن هر دو اثر گشته بود. در واقع اهميت هر دو اثر نيز در اين امر، يعني در انعكاس وجود چنين شعوري نهفته است. در غير اينصورت آنها نه اوصاف يك دستان واقعي را دارا مي شدند و نه مي توانستند به عنوان منبعي تاريخي از ارزش برخوردار شوند.

 گفتني است «حكايت تاريخ ترك ها و جهانگشايي هاي اوغوز» مندرج در جامع التواريخ چيز متفاوتي از متن اويغوري دستان نيست، با اين وصف متن با نگرشي اسلامي به قلم رفته است(1) به همين سبب مي توان حدس زد كه دستان اويغوري «اوغوز خاقان» چند سالي پيشتر از متن ديگر نوشته شده باشد. در دستان  اويغوري اوغوز نكته اي كه بيش از همه كنجكاوي ما را به خود جلب مي كند چگونگي پايان دستان است. در شرايط موجود ، يافتن پاسخي روشن بدين  سئوال ميسر نيست.

هر دو اثر درباره ماهيت تفكر مليت گرايي تركي نظر خيلي مشخصي ارائه مي دهند. به نظر ما مباني  اين تفكر  بدين قرار است:

الف ) از دوران اوغوزخان تا زمان كتابت اين اثر، دنياي ترك توسط اين اقوام نمايندگي مي شدند: اوغوز (تركمن)، اويغور، قپچاق، قانقلي، قارليق، قالاچ

ب ) ترك ها نيز همچون چنگيزخان  مغولان داراي فرمانرواي جهانگشايي بودند كه در زمانهاي كهن  مي‌زيست و نام او اوغوزخاقان ( و يا اوغوزخان ) بود.

ج) قلمرو تركان به دنبال فتوحات بزرگ اوغوزخان بوجود آمده است. يعني گسترش سرزمينهاي ترك از ناحيه بأش باليغ تا شمال درياي سياه و درياي آدالارِ آناتولي در نتيجه فتوحات اوغوزخان بوده است.

د ) اوغوزها از فرزندان 24 نوه اوغوزخان مي‌باشند.. اويغوران قوم اصلي اوغوزخان هستند و يا تركاني هستند كه از او اطاعت كردند. اقوام  قپچاق، قانقلي و قالاچ  از نسل سرداران اوغوزخان هستند.

ه ) در بحث  تاريخ  تركان، از اوغوزخان به عنوان فرمانروايي ياد مي شود كه از طرف خداوند براي دعوت قومش به دين حق فرستاده شده است.  او هم قوم خود را به تحت لواي دين حق درآورده و هم با فتوحات بزرگ خود باعث شده  تا تركان جايگاهي معادل و گاهي برتر از مغولان و يا اعراب كسب كنند.

در هر دو اثر، در موضوعات روابط  تركان و مغولان، تركمن ها در جايگاه رفيعي قرار دارند كه اين را نمي‌توان با شركت فعال آنها در تدوين اين آثار توجيه كرد. زيرا  به يقين  نمي دانيم كه تركمن‌ها نيز همچون بخشي هاي اويغور در اين فعاليت ها شركت كرده باشند. گذشته از آن، اين واقعيت را نمي توان ناديده گرفت كه تركمن ها در دربار مغول از اعتباري همچون اويغوران برخوردار نبودند.

تركمن ها در آن دوران در پهنه وسيعي زندگي مي كردند كه سرزمين هاي منقشلاق  تا درياي «آدالار» را در بر مي گرفت. آنها  موجوديت قومي خود را بشدت محافظه مي كردند و از سويي ديگر در گذشته اي  نزديك تحت اداره سلجوقيان، امپراطوري بزرگي را تاسيس كرده بودند. در حاليكه ديگر اقوام ترك نه قادر به حفظ موجوديت خود شده بودند و نه همچون تركمن ها موفق به خلق گذشته‌اي درخشان شده بودند. بهرحال در ادامه، تركمن ها موجوديت خود را با قدرت حفظ كردند و به گونه اي كه لايق مقام و مرتبه والاي آنها در اين اثرها بود، به ايفاي نقش هاي مهمي در صحنه جهاني ادامه دادند.

تفكر  مليت گرايي تركي كه در بارگاه ايلخانيان و قلمرو آنان شروع شده بود، در آناتولي تحت عنوان اوغوزگرايي تا قرن هفدهم ادامه يافت. اگر چنانچه بگوييم كه اين تفكر يكي از عوامل اصلي موفقيت هاي سياسي سلسله عثماني بود، به خطا نرفته ايم. اين امر در شعر ذيل كه يازيجي اوغلو آن را به عثمان غازي نسبت  داده،  به عنوان عاملي معنوي بچشم مي خورد.

اي عثمان، اي كه فرزند طغرلي

اي كه از نسل اوغوز و قاراخاني

اي بنده كوچك حق تعالي

استانبول را فتح كن و گلستان ساز

در واقع همانگونه كه پيشتر اعلام كرديم خاندان عثماني به اين كه از تبار اوغوزخان و برآمده از طايفه قايي بشمار آيند، اهميت زيادي قائل بودند. آنها تمغاي قايي را به عنوان علامت رسمي خاندان خود برگزيده بودند و شاهزادگان را با نام هايي چون اوغوزخان و قورقوت نامگذاري مي كردند. اين امر تنها بخاطر احساس پايبندي آنها به اعقاب خود يعني  اوغوزها نبود بلكه بيشتر در ارتباط با حساسيت مردم نسبت به اين موضوعات و وجود رقابت هاي سياسي با سلسله قاراقويونلوهاي شرق و مهمتر از آن سلسله آق قويونلوها بود. زيرا همانطور كه پيشتر گفته شد فرمانروايان سلسله هاي نام برده شده نيز خود را از نوادگان اوغوزخان مي دانستند و بزرگترين آنها، اوزون حسن بيگ، رقيب فاتح]سلطان عثماني [خود را يگانه فرمانرواي تركان آناتولي مي دانست. قورقوت آتا، پيشگوي بزرگ اوغوز ها گفته بود كه  روزي فرمانروايي اوغوزها و يا ترك ها بدست بيگ هاي طايفه قايي خواهد افتاد و تا قيامت ادامه خواهد يافت. ادعاي عثمان غازي ] مؤسس سلسله عثماني[ مبني  بر اينكه از طرف بيگ هاي اوغوز به عنوان فرمانروا انتخاب شده و همچنين سخنان مراد دوم ]سلطان عثماني [خطاب به جهانشاه قاراقويونلو بدين مضمون كه از اصل و نسب شامخ تري برخوردار است، از اين امر نشأت مي گيرد. ياويز سليم ]ديگرسلطان عثماني [ نيز در نامه اي به «تومان باي» حكمران مملوك نوشته بود كه تا 20 پشت از پدر و پدر بزرگ فرمانروا ريشه دوانده است.  بدينگونه بود كه خاندان عثماني  با انتساب خود به اوغوزخان، خود را از هرگونه احساس حقارت در برابر تابعين و همچنين خانات كريمه كه از نسل چنگيز بودند رها مي‌ساختند.

دستان هاي مورد بحث به همراه بحث «شجره ها» و «دستان هاي دده قورقوت» عاملي بودند تا شعور اوغوزگرايي به شكلي با طراوت جان بگيرد. لذا از اين جهت لايق توجه و علاقه ماست.

مي دانيم كه «يازيجي اوغلو»  مؤلف عثماني مبحث مرتبط با شجره اوغوزها در جامع التواريخ را به تركي ترجمه كرده است. او احتمالاً اطلاعاتي راجع به قورقوت آتا را نيز از بخش تاريخ تركان استخراج كرده است. باز مي دانيم كه از ترجمه هاي يازيجي اوغلو، مورخ روحي نيز بهره فراواني برده است. يازيجي اوغلو همچنين از اوغوزنامه اي اويغوري بحث مي كند كه احتمالاً همان «دستان اوغوز خاقان» موجود است. شكرالله ديگر مؤلف معاصر او نيز در زمان سلطان مراد دوم، هنگامي كه به همراه سفيران در بارگاه جهانشاه فرمانرواي قاراقويونلو در تبريز حضور يافت متني در باره تاريخ اوغوز، كتابت شده به خط اويغوري، مشاهده كرده است. ابوبكر تهراني، مورخ آق قويونلو نيز به هنگام تأليف شجره نامه‌اي درباره ارتباط اوزون حسن بيگ با اوغوزخان و نوح عليه السلام از مبحث «شجره ها»ي جامع التواريخ بهره برده است.

چنين بر مي آيد كه قاجاريان آخرين سلسله ترك در ايران نيز اوغوزها را اجداد خود مي دانستند و به آنها علاقه نشان مي‌دادند. در اين ارتباط ميرزا ابوالقاسم با استناد به مبحث «شجره ها» به عنوان مأخذ، رساله اي درباره طوايف منسوب به شعب اوغوز در ميان تركمن‌ها ايران و ماوراي درياي خزر نگاشته است.(2)

پس از اين ملاحظات صورت گرفته بر روي دستان اويغوري اوغوزخاقان و حكايت «تاريخ تركان و جهانگشايي‌هاي اوغوزخان» مي توانيم به مبحث «دستان هاي دده قورقوت» كه براي ما در درجه اول اهميت قرار دارد وارد شويم.

 

1 ) زمان نوشته شدن دستان:

قديمي ترين اطلاعات تاريخي درباره « دستان هاي دده قورقوت » را  ابوبكر بن عبدالله بن آي بيگ الدواداري ( مرگ به سال 32-1331 ) از مورخين مملوك هاي ترك مصر ارائه مي كند. اين اطلاعات بدين گونه است: « در اينجا ظهور، خروج و شروع فعاليت هاي اين قوم روايت مي شود. اين بحث فشرده، خلاصه شده  كتابي است كه « اولوخان آتا بيتيكچي » نام دارد و به مفهوم ملك پدر بزرگ است و در آن ظهور و مقولات غير شرعي حاكم بر پدرانشان بيان شده است. اين كتاب در نزد مغولان و قپچاق ها كه از تركان اوليه اند  از اعتبار و ارزش بالايي برخوردار است. آنها اين كتاب را از خود دور نمي كنند. تركان ديگر نيز كتابي به نام اوغوزنامه دارند و آن را دست به دست مي گردانند. در آنجا از اوغوز به عنوان اولين و بزرگترين فرمانرواي آنها از ابتداي فعاليت ( تاريخ ) تا زمان ظهورشان در صحنه تاريخ بحث شده است. در اوغوزنامه احوال شخصي كه آنها او را «دپه گوز» مي ناميدند نيز روايت مي شود. دپه گوز كسي است كه سرزمين آنها را تار و مار كرده و بزرگان تركان قديم را كشته است. در باور آنها دپه گوز آفريده اي زشت است كه تنها يك چشم در ميان سرش دارد. شمشير و نيزه به او كارگر نيست. مادرش از پريان درياي« اولو» است و كلاه پدرش نيز با پوست حداقل ده بز ساخته شده است. آنها در اين باره افسانه ها و داستان هاي فراوان و مهمي دارند كه تا به امروز در بينشان نقل مي شود. اين حكايات توسط حافظين كه در نواختن زكي و قوپوز مهارت داشتند نقالي مي شد. دپه گوز نهايتاً  به دست جواني به نام باس آت فرزند اوروز كه در ميان تركان به نجابت و شجاعت مشهور بود كشته شد. باني اين امر نيز شرطي بود كه دختري از بين آنها به ميان نهاده بود. در اسب سواري هيچ كس قادر به شكست اين دختر نبود. باس آت تنها كسي بود كه موفق شد در سواركاري اين دختر را شكست دهد. باس آت با غلبه بر اين دختر، توانست با او ازدواج كند. هنگامي كه خبر اين پيروزي را به اوروز پدر باس آت دادند او گفت: « چنان سخن مي گوييد كه گويي پسرم دپه گوز را به قتل رسانده است. »  بين باس آت و دپه گوز حوادث غير معقول بسياري گذشته است كه اينان از خرافات تركان است. » 3

از عبارت ابن الدواداري چنين بر مي آيد كه اوغوز نامه مورد بحث كتابي است كه دستانهاي دده قورقوت را شامل مي شود. اين اوغوز نامه در كجا نوشته شده است ؟ گمان نمي رود كه اين كتاب در تركستان نوشته و توسط اوغوزها به خاور نزديك آورده شده باشد. ما فكر مي كنيم كه اين اوغوزنامه در آناتولي شرقي نوشته شده و تاريخ كتابت آن نيز احتمالاً اوايل قرن چهاردهم است. زيرا همانطور كه گفته شد در اين تاريخ در بارگاه ايلخانيان و محدوده آن تفكري از تركيسم حاكم بود و همان ذهنيت باعث شد تا اوغوزنامه اويغوري ( اوغوز خاقان دستاني ) و اوغوزنامه رشيدالدين نوشته شوند. از طرفي ديگر مي دانيم اوزان هايي كه اين دستان ها را با قوپوزهايشان مي‌سرودند ، مواجب بگيراني بودند كه تحت امر خان ها و خان‌زاده هاي مغول قرار داشتند.

با اين وصف به نظر مي آيد  كتابي كه امروزه با نام « دستانهاي دده قورقوت » شناخته مي شود كتاب متفاوتي از اوغوزنامه مورد بحث الدواداري است. اطلاعاتي كه مؤلف فوق الذكر درباره باس آت و به هلاكت رسيدن تپه گوز ارائه مي دهد در دستان موجود باس آت ديده نمي شود. در دستان ما حتي يك جمله نيز در رابطه با معشوقه باس آت وجود ندارد. از طرف ديگر، همانگونه كه اينك به آن خواهيم پرداخت، در دستانهاي ما  كلماتي ديده مي شوند كه وجود آنها در اوغوزنامه ] مورد بحث الدواداري [غيرممكن است. اين اوغوزنامه اصلي كه الدواداري از آن ياد كرده تا اين زمان يافت نشده و در خصوص فقدان آن هر چه تأسف بخوريم جا دارد.

و اما در خصوص دستانهاي موجود؛ اينان عبارتند از دو نسخه  كه يكي از آن كامل و ديگري ناقص مي باشد. هر دوي اين نسخه ها بر يك اصل استوارند و به عبارتي ديگر  نسخه ناقص بازنويسي شده نسخه كامل است. (4)

قبول عمومي  اين است كه داستانهاي دده قورقوتِ موجود، در نيمه دوم قرن پانزدهم تثبيت و به عبارتي ديگر مكتوب شده است. ما نيز پيشتر در مقاله اي كوتاه(5) از اين نظر دفاع كرده بوديم. اما اينك با ذكردليل ، به يقين اعلام مي‌كنيم كه اين دستان ها در نيمه دوم قرن شانزدهم از زبان يك اوزان ثبت شده است.

الف ) در دستانها از  قلعه « باشي آچيق تاتيان »(تاتيان برهنه سر) بحث مي شود. حسن بيگ روملو مورخ صفوي در قرن شانزدهم مي نويسد كه « باشي آچيق » لقب بقراط پادشاه گرجي در آن عصر است.(6) مي دانيم كه « باشي آچيق » سه تا پنج سال بعد متابعت سليمان قانوني] سلطان عثماني [  را قبول كرد.(7) علاوه بر آن ، نام «باشي آچيق» در متون قديمي تر نيز ديده نمي شود.

 ب ) در دستانها با اصطلاحاتي روبرو مي شويم كه در تشكيلات دولتي عثمانيان مرسوم بود. مانند پاشا و سنجاق بيگي.  مي دانيم كه استفاده از عناوين پاشا(8) و سنجاق بيگي(9) در ميان ديگر دول ترك ، حتي در تشكيلات لشكري قاراقويونلو نيز مرسوم نبود.

ج ) علاوه بر اين در دستان ها با كلماتي چون آلاي alay  و گوندر gönder  ( قارقي) روبرو ميشويم. از اين كلمات  آلاي همان مفهومي را دارد كه در تشكيلات دولت عثماني از آن استفاده مي شد.(10) درباره كلمه بعدي نيز چنين بر مي آيد كه تنها عثمانيان آنرا به كار گرفته اند. كلمات « آلاي » و « گوندر » احتمالا  كلماتي رومي هستند.

د ) در يكي از دستانها از عبارت « بش آقچه لي علوفه جيلر » استفاده شده است(11) كه اين نيز در تشكيلات دول ترك ايران ديده نشده است.


موارد ذكر شده نشان مي دهد كه دستان ها نه تنها در نيمه دوم قرن شانزدهم نوشته شده ، بلكه مراحل مكتوب شدن آن نيز در محدوده حاكميت عثماني ها صورت گرفته است. بي ترديد اين دستان ها تنها در ارزروم، آذربايجان شمالي و يا  شيروان مي توانسته نوشته شده باشد. آذربايجان شمالي ( و حتي جنوب آن ) و شيروان ما بين سالهاي( 1603-1590 ) 1082-999 بمدت 13 سال تحت  حاكميت عثمانيان بودند. مي دانيم كه در نيمه دوم قرن هفدهم در سرزمين شيروان نيز دستان هاي دده قورقوت به شكلي زنده متداول بود.(12)

 در عين حال ما بر اين عقيده ايم كه  دستان ها در حوالي ارزروم نوشته شده اند زيرا:

الف: همانگونه كه پيشتر گفتيم در دستان ها از برخي عناوين متعلق به تشكيلات دولت عثماني استفاده شده است مانند پاشا، سنجاق بيگي، آلاي، گوندر، بش آقچه لي علوفه جيلر

ب: نسخه هاي موجود با املاي تركي آناتولي دوران عثماني نوشته شده است.

ج ) ما هيچ دليل معتبري دال بر وجود اينگونه نثر ادبي تركي در آذربايجان و شيروان در قرن شانزدهم در دست نداريم.

د ) مي دانيم كه اين دستان ها در نيمه دوم قرن شانزدهم در ارزروم بشدت رواج داشته است.

هـ ) تعدد اسامي امكنه در ارتباط با منطقه ارزروم در دستان ها كم نيستند. بايبورد، آونيق، پاسين، قارادروند. به اينها مي توان نام طايفه دوهارلو Duharlu  را كه از قديم در نواحي ارزروم زندگي مي‌كردند، اضافه كرد. نام اين طايفه در شعري در دستان سوم نيز ذكر مي شود.

و ) برخي از دستان ها امروزه نيز در اين نواحي متداولند.

ز ) در دستان ها تأثير آشكاري از تشيع ديده نمي شود. حتي در آغاز دستان در سخناني كه به دده قورقوت نسبت داده شده، از خليفه عثمان بن عفان و زوجه پيغمبر، عايشه نام برده شده است. در دستان دوم نيز باز نام عايشه ديده مي شود.

دستان ها با خطاب « حانيم هي »  ] اي خان، سرورم [ شروع مي شود و با آرزوي يوم yom ( آرزوهاي خوب و دعا ) به خان به پايان مي رسد. اين امر بخوبي نشان مي دهد كه دستان ها به هنگام نقل شدن به يك خان كتابت شده است. دليل ديگر در تأييد اين امر، اوزان بودن سراينده آن است. چنانكه در اواخر دستان دومرول ديوانه اين عبارت وجود دارد: « دده قورقود با شور و شعفي وافر دستاني سرود و گفت: بگذار كه اين دستان به نام دومرول ديوانه شناخته شود و پس از من اوزان هاي دلير آن را بسرايند  و مردان پاك نهاد و دست و دلباز بدان گوش فرا دهند. »(13)

 

2 ـ قهرمانان دستان كي و كجا مي زيستند ؟

براي اكثر مردم اولين نظر به اسامي مكان هاي موجود در دستان ها آنها را به اين فكر وا مي دارد كه قهرمانان دستان در آناتولي شرقي و يا آذربايجان مي زيسته اند.

خصوصيات ايل اوغوز كه قهرمانان دستان ها منسوب به آن بودند بدين شرح است:

الف ) آنها بصورت كاملاً كوچ‌رو زندگي مي كردند.

ب ) آنها  بصورت دو مجموعه ايچ اوغوز ( اوغوز دروني) و داش اوغوز ( اوغوز بيروني ) زندگي مي كردند و به عبارتي ديگربا نامهاي اوچ اوغ و بوزاوغ به دو شاخه تقسيم مي شدند.

ج ) ايل اوغوز در سرزمين خود بصورت گروهي به ييلاق و قشلاق مي رفت.  هر طايفه در يورت مخصوص خود مي زيست و در كوههاي قلمروش  ييلاق مي كرد.

د ) ايل اوغوز داراي نظامي سياسي بود و آن را يك نجيب زاده فئودال اداره مي كرد.

هـ ) اوغوزان بجز گوشت گوسفند، گوشت اسب را نيز مي خوردند و حتي قميز نيز مي نوشيدند.

در آناتولي شرقي و آذربايجان هيچگاه ايلي از اوغوز با اين اوصاف زندگي نكرده است.(14) با اين صورت ايل اوغوز در كجا مي زيسته است ؟ كسي كه با تاريخ عصر ميانه ترك ها آشنايي دارد براحتي مي تواند جواب اين سوال را بدهد ؛ در حاشيه رود سيحون. در واقع دستان ها مربوط به اوغوزهايي است كه تاريخ  آنها را با توجه به منابع موجود در بخش اول ]كتاب اوغوزها[ تحت بررسي قرار داديم. اطلاعات استخراج شده از تاريخ آناتولي شرقي و آذربايجان ما را مجبور به قبول چنين حكمي مي كند. اين روايات به  اوغوزهاي  قرن يازدهم كه در نواحي كوههاي قاراچوق زندگي مي كردند و به واسطة كوچ هاي مختلف نفوس آنها كاهش يافته بود تعلق دارد و يا به اوغوزهاي قرن دوازدهم ؟ ما  گزينه اول را بيشتر مد نظر مي گيريم. زيرا احتمال مي دهيم كه اوغوز ها ] طي كوچ هاي قرن يازدهم[ اين خاطرات و يا گونه هاي افسانه شده آنرا به خاور نزديك آورده باشند و در اين دوران دستان ها تحت نام اوغوزنامه كتابت شده باشند. چه بسا اين همان كتابي باشد كه الدواداري از آن ياد مي كند. بر اين اساس مي توان گفت دستان ها توسط اوزان ها در ميان مردم رواج يافتند و سرانجام پس از آنكه تحت تأثير عوامل ناشي از گذشت زمان قرار گرفتند دوباره به رشته تحرير كشيده شده‌اند، و نسخه هاي موجود  همانها هستند.

دستان ها متعلق به اوغوزهاي  كرانه  سيحون هستند و اين واقعيت به قدري غير قابل ترديد است كه نيازي به يافتن دلايل ديگر براي تأييد آن نيست. با اين حال صرفا بخاطر وجاهت علمي پژوهش، مداركي چند  از منابع ديگر و همچنين خود دستان ها در ذيل ارائه مي شود.

الف ) مي دانيم از دده قورقوت كه در دستان ها داراي شخصيتي عالي و معنوي است، در بخش «حكايت تاريخ ترك ها و جهانگشايي هاي اوغوز» جامع التواريخ، مكتوب  شده در اوايل قرن چهاردهم در بارگاه ايلخانيان نيز ياد شده است. در آنجا  قورقوت آتا  دولتمردي مقتدر در بارگاه يبغوهاي اوغوز تركستان و همچنين شخصي صاحب كرامت است. (15)

علاوه بر آن  مزار قورقوت آتا نيز در حاشيه رود سيحون نشان داده مي شود.(16)

ب ) در اوغوزنامه هايي كه منبع اصلي «شجره تراكمه» ابوالغازي را تشكيل مي دهند  بايندير، خان شمرده نمي شود و سالور قازان بيگ در رأس هرم نظام فئودالي قرار دارد و به عنوان  سرور بيگ هاي اوغوز از جايگاه ويژه اي برخوردار است. همانگونه كه قبلاً نيز اشاره شد اين اوغوزنامه ها داراي هويت متفاوتي از دستان هاي ما هستند. در عين حال هر دوي آنها نيز برخي حوادث مشترك با عناصر اصلي يكسان را روايت  مي كنند. مثلاً در اوغوزنامه] ي مورد استناد ابوالغازي  [ آمده است كه دويمادوق رئيس ايل بجنه ( پچنك ) به اردوي انكيش (اولاش ) پدر قازان سالور شبيخون مي زند. قازان فرار مي كند و مادرش چيچك لي خاتون به اسارت دشمن مي افتد. انكيش سه ماه بعد ( 1161 ) با ارسال فديه توسط نايب خود موفق مي شود همسرش را از دست دويمادوق نجات دهد. خاتون 6 ماه بعد از بازگشت نزد همسرش نوزادي بدنيا مي آورد. سالور قازان از اين امر بسيار برآشفته مي شود. از مادرش مي پرسد: « اين بچه را از كجا آوردي ؟» و با چوبي سرش را مي شكافد.(17) در دستان هاي ما نيز ملك شوكلي، سركرده كافران به اردوي سالور قازان شبيخون مي زند و همسر و فرزندش را به اسارت مي برد.

باز ابوالغازي به نقل از اوغوزنامه ها به منظومه اي در مدح و وصف موفقيت ها و سخاوتمنديهاي سالور قازان جاي داده كه در خور توجه است.

 

« قازقورت تاقدين اونگور تاشني يوغارلاتتي

سالور قازان اوترو باريپ قارباب توتدي

ايت بجنه گوروپ آني ايسسي گيتدي

آلپ‌لار بگ‌لر گورن بارمي قازان گيبي

            *    *    *

بير قازانغا قيرق‌بير آتينگ اِتين سالدي

اول قازان‌ني سول اليغي بيرلن آلدي

ساغ اليغي بيرلن ايلغي اولشتوردي

آلپ‌لار بگ‌لر گورن بارمي قازان گيبي

            *    *    *

گوك آسماندين اينيپ گلدي تين‌لي ييلان

هر آدم‌ني يوتار ايردي گورگن زمان

سالور قازان باشين كسدي برمدي آمان

آلپ‌لار بگ‌لر گورن بارمي قازان گيبي

            *    *    *

اوتوز قيرق‌مونگ‌لشكربيرلن‌قازان باريپ

اِيت بجنه ايللرينه گلدي قيريپ

بير نيجه‌سي قوتولدولار كوپ يالباريپ

آلپ‌لار بگ‌لر گورن بارمي قازان گيبي

            *    *    *

ترك و تركمن ، عرب ، عجم ، رعيت‌لر

قازان قيلدي مسلمان‌ليغا تربيت‌لر

كافرلرني قيردي اوشال كوپ فرصت‌لار

آلپ‌لار بگ‌لر گورن بارمي قازان گيبي

            *    *    *

آندين هنر قوترديلار بارچا اولي

بعضي‌لارغا اورون بيردي ساغ‌لي سول‌لي

بيرغه بولدي قميق ايلين اورون دينق‌لي

آلپ‌لار بگ‌لر گورن بارمي قازان گيبي

            *    *    *

سياح‌قورقوت‌اولربولدون‌ايمدي‌ بيلگيل

اول قازانينگ دولتينه دعا قيلغيل

كرون گيتدي كوپ‌گيچ‌قالدينگ يولغا گيرگيل

آلپ‌لار بگ‌لر گورن بارمي قازان گيبي

قبلا متذكر شده بوديم كه كوه قازقورت كه در منظومه از آن نام برده شده، در نزديكي شهر سيرام (اسفيجاب ) در كوههاي قاراچوق و در حاشيه رود سيحون قرار دارد. در منظومه آمده است; قازان بيگ موفق به كشتن اژدهايي مي شود كه از آسمان فرود آمده. اين اژدها هر كسي را كه مي ديده  طعمه خود مي‌ساخته است. در دستان هاي ما نيز در شعري به حادثه كشته شدن اين اژدها اشاره مي شود:

«يدي باشلي اژدرهايا يتوپ وارديم

هيبتيندان سول گؤزوم ياشاردي

هي گوزوم ، نامرد گوزوم ، مخنّث گوزوم

بير ييلان‌دان نه واركي قوْرقتوُن دييديم

آندا داهي أروم ، بگيم دييه ، اؤگونمه‌ديم

اؤگونِن‌لري خوْش گؤرمه‌ديم»

ترجمه:

به اژدهايي هفت سر رسيدم

كه از هيبتش چشم چپم نمناك گشت

گفتم كه اي چشم، اي چشم نامرد و مخنثم

يك مار چه دارد كه از او ترسيدي

از چه به مردانگي ام، به بيگي ام نباليدي

و به غرورم بي اعتنا شدي

گذشته از آن نام و وصف همسر سالور قازان نيز در شجره تراكمه  همانند دستان هاي ما « بورلا خاتون بلندقامت» و نام فرزند سالور قازان نيز همان اوروز ( اوروس ) است.

ج ) دستان ها درباره ]محدوده سكونتي[ ايل اوغوز ايده مشخصي ارائه نمي‌كند و خواننده با مطالعه دستان ها نمي‌تواند به نظري قطعي درباره محل زيست ايل اوغوز برسد. در اين باره نامهاي قان آبخاز، گنجه، برده، تاتيان، باشي آچيق، گرجستان، سُرمه لي ايل (سرمه‌ليل)، آقچا قلعه، قارا دره و حتي آلينجه ( آلينجاق ) نيز نمي تواند كمكي كند. زيرا در آنجا قلعه آلينجه‌اي  كه هيچگاه بدست گرجي‌ها نيافتاده بود  بعنوان قلعه كافران نشان داده شده است. خلاصه اينكه در دستان ها قلمرو مشخصي براي ايل اوغوز ديده نمي شود.

در دو جاي دستان مدحي درباره سالور قازان و در يك جاي آن مدحي براي باينديرخان ذكرشده است. در مدحيات، آنها به عنوان تكيه گاه و ستون  تركستان، شير قاراچوق و پلنگ رود اِمت Emet توصيف مي‌شوند. اين اسامي همانگونه كه اشاره شد تنها در مدحيات جاي دارند و بامكان هايي كه حوادث در آن جريان دارد ارتباطي ندارند. گرچه اين احتمال نيز وجود دارد كه مقصود از تركستان، آناتولي شرقي و به معناي وسيع آن آذربايجان باشد و منظور از كوه قاراچوق، كوهي واقع در جنوب جيزره و غرب دجله و يا در غرب آلتين كوپرو در عراق باشد و بر همين منوال رود اِمد (Emet suyu ) نيز مي تواند همان رود دجله باشد. زيرا راويان محل زندگي قهرمانان دستان ها را آناتولي شرقي و آذربايجان مي دانستند. در آناتولي شرقي و آذربايجان  كوهي بدين نام (قاراچوق) وجود ندارد ولي در افسانه ماناس از كوهي با همين نام ياد شده است.

د ) اكثر اسامي مندرج در دستان ها اسامي كهني هستند كه در قرن يازدهم و زمان هاي پيشتر از آن مورد استفاده قرار مي گرفتند. ديرسه خان dirse han، بوُرلا burla، دوُخا ( دوُقا )(18) قوجا duha(duka) koca ، دوُمروُل dumrul، باس آت basat، بامسي بيرِك bamsi beyrek، باي بوره bay bure ،  يگه‌نِك yegenek، غازيليق قوْجا Kazilik koca ، بيگدوز امن Bugduz Emen ، ماماق Mamak ، اليگ قوجا Elig koca، اوُشوُن قوجا Usun koca ، اِگرِكEgrek، سِگرِك segrek و شايد نيز قازان(19) Kazan و قيان
سلجوق(20)
kiyan selcuk از اين تيپ هستند.

هـ ) در دستان ها از دشمنان اوغوز با نام كافر ياد مي شود. از بين اقوام تنها  از چركزها نام برده مي شود، آنهم در متن يك منظومه و براي تنها يكبار(21) و از كشورها نيز تنها نام گرجستان به چشم مي خورد. در دستان ها نام بيگ هاي كافر كه دشمن سرداران اوغوزند بدين شكل آمده است: ملك شؤكلي şökli melik، ملك بوغاجيق bogacik melik، ملك قارا تيكن kara tuken melik، ملك قارا آرسلان kara arslan melik ، ملك قيپچاق آهنين كمان demir yayli kipçak melik، ملك سوُنوُ ساندال  sunu sandal melik ، آق ملك چشمه ag melik çeşme، ديرك تكور فرزند آرشين arşin oglu direk tekur ، قاراتكور kara tekur . بنا به مفاد دستان، از اينان ديرك تكور فرزند آرشين بيگ قلعه اي به نام دوز مورد düz murd واقع در كرانه‌هاي درياي سياه است و قاراتكور نيز بيگ قلعه آلينجه ( آلينجاق ) است. بقيه قلعه اي ندارند و علاوه بر آن قوميت آنها نيز مشخص نيست. ملك شوكلي يكي از عناصر مهم و اصلي دستان هاست. در هر چهار دستاني كه نامش ذكر شده نقش دشمن را ايفا مي كند و ]در پايان[ به همراه يارانش ملك بوغاجيق و ملك قارا تيكن كشته مي شود. و اما راجع به ملك قپچاق ؛ او همانند دوقاق dukak پدر سلجوق ملقب به آهنين كمان است. مي دانيم كه اين عنوان از القاب متداول تركان پيش از اسلام است. ملك قپچاق در سير حوادث هيچ نقشي ندارد. با اين حال گفته شده است كه قارابوداق kara budak خواهر زاده و داماد قازان بيگ دمار از روزگار او درآورده است . ترديدي نيست كه نام قپچاق نشانگر وابستگي ايلي اين بيگ است. همانطور كه درباره مهمترين آنها يعني ملك شوكلي صدق مي كند تمامي بيگ هاي كافري كه با اوغوزها خصومت دارند داراي نامي تركي هستند. شوك در تركي به معناي «وقار و متانت» است. شوكلي احتمالاً  مفهومي مترادف با «سرسنگين و متين» دارد. سواي اين امر بطور حتم  شوكلي به عنوان يك اسم در بين ترك ها متداول بوده است. كما اينكه يكي از امراي ( تركمن ) اوغوز كه در سال 1072-1071 سوريه را فتح كرد نيز به اين اسم خوانده مي شد.(22)

لذا نتيجه مي گيريم خصم اوغوزان كه در دستان ها از آنها به عنوان كافر ياد مي شود، غير از دشمنان تاريخي آنها يعني قپچاق ها كسان ديگري نيستند. در بحث قبل عبارتي بود به شكل « ملك قپچاق آهنين كمان» كه اين نيز دليل مهم ديگري بر اين امر است. در آنجا از شخص ديگري  به نام ديرك تكور فرزند آرشين ياد مي‌شود و در قرن سيزدهم نيز در كرانه هاي سيحون اميري قپچاق با عنوان ديرك مي‌زيست. اين اميران كافر كه نام هاي تركي دارند و حتي برخي از آنها داراي لقب ملك هستند، رؤساي قپچاق ها مي باشند. مي دانيم كه قپچاق ها مدتها بعد از اوغوزها يعني از نيمه دوم قرن دوازدهم به بعد به دين اسلام گرويدند.

و ) راويان دستان ها و به همراه آنها ايل اوغوز در زمانهاي خيلي قديم مي زيستند. گويي آنها بر اين باور بودند كه دلاوران دستان ها در عصر پيغمبر مي زيسته اند(23) از آثار ابوالغازي در مي يابيم كه در اوغوزنامه هاي تركمن‌ها نيز اينگونه نظري ديده مي شود. ولي تفكر غالب، حكايت از اين دارد كه قورقوت آتا و سالورخان سيصد سال بعد از پيغمبر يعني در قرن دهم مي زيستند. در ارتباط با اين موضوع در ] جامع التواريخ [ رشيدالدين آمده است كه قورقوت آتا و يا پدرش كزن چوق kezencuk  به مكه عزيمت كرده و پيغمبر را زيارت كرده است.(24